داستان كوتاه آخر خط

ساخت وبلاگ

بيماري صرع امانم را بريده  ، ديگر تحملش را ندارم ،نمي توانم ادامه دهم ، تصميم خودم را گرفته ام ،  به خودكشي فكر مي كنم ، به سر به نيست شدن ، امروز ، فردا ، نمي دانم ... ولي بالخره يك روز اين كار را انجام مي دهم ، همين جا از خانواده ام عذر خواهي كرده و طلب ببخش دارم  ...

پوشه داستان هايم را در درايو D قرار داده ام، به دخترم پريا بگوييد اگر دوست داشت آنها را  به اسم خودش چاپ كند . اين تنها ميراث من براي او است .

نامه هاي اشتباهي...
ما را در سایت نامه هاي اشتباهي دنبال می کنید

برچسب : داستان کوتاه آخرین برگ,داستان کوتاه آخر شب,داستان کوتاه آخر خنده,داستان کوتاه آخرت,داستان های کوتاه آخر خنده,داستان کوتاه درباره آخرت, نویسنده : aboofehkoord بازدید : 67 تاريخ : جمعه 12 شهريور 1395 ساعت: 9:12