داستان كوتاه سايه يك قاتل

ساخت وبلاگ

هيچ كس از بيماري من خبر ندارد ، در ظاهر سالم و سرحالم ولي در باطن پيچيده و درهم ، چند روز پيش دختر همسايه ي مان به طرز فجيعي به قتل رسيد ، من سايه ي قاتل را روي ديوارها ديدم ولي حرفي نزدم ، شب كه خواستم بخوابم ديدم كنار پنجره اتاقم ايستاده ، سيگارش را خاموش كرد و گفت چرا چيزي نگفتي ؟ گفتم چه حرف ها ! آدم كه سايه ي خودش را نمي فروشد !!!

نامه هاي اشتباهي...
ما را در سایت نامه هاي اشتباهي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aboofehkoord بازدید : 53 تاريخ : جمعه 12 شهريور 1395 ساعت: 9:13